برف
اونقدر ذوق داشتم که تصمیم گرفتم این پست و به برف
اختصاص بدم
خورشید نه
شومینهای کوچک هم
میتواند آدم برفیها رابه دریا برگرداند
شومینهای کوچک نه
خورشید هم نمیتواند
آدمهای برفی را
از خواب ز مستانی بیدار کند.
وقتی آدم برفی ها مردند
شهر رفت زیر آب
وقتی آدم برفی ها مردند
دختره سر كوچه گریه كرد
وقتی آدم برفی ها مردند
مادر هویچ های آنها را ریخت توی غذا
وقتی آدم برفی ها مردند
پسر سر كوچه شروع كرد به دوباره ساختن
اما من
من تنها كاری كه كردم
با آفتاب قهر كردم
کودک نوشت : خدایا توی این شب های برفی سقف هیچ خانه چکه نکند الهی آمین
خدا یا همه خانه ها گرم باشند . الهی آمین
دیشب کلی فکر این ها بودم فکر سقف خونه ها شون
اونایی که با هامو پخش غذا اومدن این خونه ها را دیدن
خدایا سقف خونه هاشون